روزگاری در یکی از مناطق رسم بر این بوده که افراد سالخورده که دیگر کارایی
نداشتند آنان را در زنبیلی گذاشته  و به بالای کوه ببرند و همانجا بگذارند تا
نصیب پرندگان و وحوش شوند.و این کار توسط نسل دوم و سوم هر خانواده
انجام می گرفت.در یکی از روزها پسری بر آن میشود که به اتفاق فرزندش
(نوه پیرمرد)پدر پیرش را در زنبیلی بگذارد، و به بالا ی کوه ببرد و این کار را انجام میدهند.

.در بازگشت از کوه پسر می گوید :بابا آن زنبیل را هم بیار .پدر میگوید،
بگذار باشد،مگر آن را برای چه می خواهی؟پسر پاسخ میدهد آن را لازم دارم
برای آنکه وقتی به پیری رسیدی تو را در آِن گذاشته و به بالای این کوه بیاورم


پدر از این حرف پسر به خود آمد واز اینکه مبادا این بلا در سالخوردگی به سر او نیز بیاید بی درنگ به سوی پدر پیرش شتافت  و او را بر پشتش سوار کرد و از بالای کوه
به خانه برد و با عزت واحترام زیاد از پدرش پرستاری کرد


نتیجه:هر آنچه امروز کنیم،آینده همان را با ما خواهد ک